زندگی نامه بسیجی شهید محمد مراد نوری
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۲۸ ق.ظ
آن سوخته جان چه گفت 
هنگام نماز 
                                  
آنگاه که برد سوی او دست نیاز 
گویا زخدای خود شهادت 
می خواست
                                 
پروانه صفت سوخت و افشا شد راز 
« ما در حقیقت ، 
انقلاب ، اسلام ، قرآن ، استقلال ، آبرو و حیثیت را از برکت خون پاک شهدای عزیز مان 
داریم » 
مقام معظم رهبری 
در پنجمین روز از خرداد ماه سال 1348 در یک روز بهاری خوب در خانواده ای 
متدین و معتقد به ارزش ها و مبانی ناب اسلامی نوزادی دیده به جهان گشود که ملهم از 
پیامبر گرامی و رسول بزگوار اسلام (ص) محمد نام گرفت . دوران تحصیل شهید تا مقطع 
سوم راهنمایی در زادگاهش شهرستان چالوس ادامه یافت ایشان فرزند هفتم و کوچک خانواده 
اش بود از آنجایی که در خانواده مذهبی و معتقد و واقف به مسایل شرعی و عبادی رشد 
کرده بود خیلی زود مفاهیم انقلاب و حقانیت جبهه و جهاد و شهادت را در یافت و ابتدا 
با شرکت در بسیج منطقه و فعالیت خالصانه و عاشقانه در پایگاه مقاومت زادگاهش تجربه 
عملی دید گاه های واقعی اسلامی را به عینه درک و به منصه عمل رساند و در سال 1365 
این پرنده بی قرار عاشق پرواز کوی دوست داوطلبانه و در لباس مقدس بسیج در مهر ماه 
1365 به جبهه های جنگ تحمیلی اعزام گردید و قریب 4 ماه را با مسئولیت پر افتخار تک 
تیر انداز و آرپیجی زن قهار مناطق عملیاتی دلاوری ها و رشادت های فراوانی از خود به 
نما یش گذاشت و در نهایت نیز پرنده آرزوهایش به بام مقصود و معبود نشست و سرانجام 
در مورخه نوزدهم دی ماه سال 1365 در شلمچه توسط مزدوران کفر صدامی به درجه رفیع شها 
دت نایل گشت و پس از مفقودیت مظلومانه و 3 ماهه در تاریخ پنجم فروردین ماه سال 1366 
به زادگاهش انتقال و توسط مردم دلیر و شهید پرور منطقه چالوس به طور با شکوهی تشیع 
و سپس در گلزار شهدای یوسف رضای چالوس به خاک سپرده شد .
ویژگی های اخلاقی و مذهبی شهید
اخلاصش مثال زدنی بود و این بستگی مستقیم به نوع تربیتش در خانواده مذهبی و معتقد برمی گشت . عاشق امام و بسیج و فعالیت هایش بود . همیشه می گفت این درست نیست که آن هایی که متاهل هستند و زن و بچه دارند برای دفاع از ناموس و کیان میهن اسلامی به جبهه ها بروند . ولی امثال من که مجرد هستیم در پشت جبهه بما نیم در عین جوانی و سن کم ، برخوردی سالم و سازنده داشت . برخوردی خوش و صمیمانه از خود نشان می داد و همیشه متبسم و بشاش بود ، علاقه و ارادت خاصی به ائمه اطهار بویژه حضرت امام حسین(ع) و همچنین حضرت عباس (ع) داشتند .
در دلش همیشه ذکر این دو بزگوار بود بیشتر مدت روز را در حال وضو بود و به عبادت و اجرای فرائض شیفتگی زیاد داشت .
خانواده را به رعایت تقوا و نیز صبر و استقامت توصیه می کرد و این به سعه صدر و اعتماد به نفس بالای شهید برمی گشت که ایمان و اطمینان خاطری خاص نسبت به دین و مسایل و احکام دینی و اسلامی داشت .
مادرش می گوید : محمد با وضو و اهل عبادت بود . از برادرش خواندن قرآن آموخت . بسیار ساکت و مهربان و اهل مشورت کردن در کارها بود . روزی کنار هم نشیته بودیم و من گفتم خوشا به حال هاجر مادر حضرت اسماعیل(ع) که چنین فرزندی داشت . پس از چند سال که میخواست به جبهه برود گفت : مادر مگر شما روزی این حرف را نزدی ؟
گفتم آن ها فرق می کنند آن ها امام و پیامبر بودند و دل آن ها و ایمان آن ها قوی است. شهید به من گفت هر کس کار خوب بکند همان امام است . هیچ فرقی ندارد .
برادر شهید می گوید : محمد برخوردهایش سالم و سازنده بود و همه به او عشق می ورزیدند . او از ما می خواست انقلاب و اهداف آن را حفظ کنیم و حجاب را سرلوحه زندگی خواهران می دانست .
ویژگی های اخلاقی و مذهبی شهید
اخلاصش مثال زدنی بود و این بستگی مستقیم به نوع تربیتش در خانواده مذهبی و معتقد برمی گشت . عاشق امام و بسیج و فعالیت هایش بود . همیشه می گفت این درست نیست که آن هایی که متاهل هستند و زن و بچه دارند برای دفاع از ناموس و کیان میهن اسلامی به جبهه ها بروند . ولی امثال من که مجرد هستیم در پشت جبهه بما نیم در عین جوانی و سن کم ، برخوردی سالم و سازنده داشت . برخوردی خوش و صمیمانه از خود نشان می داد و همیشه متبسم و بشاش بود ، علاقه و ارادت خاصی به ائمه اطهار بویژه حضرت امام حسین(ع) و همچنین حضرت عباس (ع) داشتند .
در دلش همیشه ذکر این دو بزگوار بود بیشتر مدت روز را در حال وضو بود و به عبادت و اجرای فرائض شیفتگی زیاد داشت .
خانواده را به رعایت تقوا و نیز صبر و استقامت توصیه می کرد و این به سعه صدر و اعتماد به نفس بالای شهید برمی گشت که ایمان و اطمینان خاطری خاص نسبت به دین و مسایل و احکام دینی و اسلامی داشت .
مادرش می گوید : محمد با وضو و اهل عبادت بود . از برادرش خواندن قرآن آموخت . بسیار ساکت و مهربان و اهل مشورت کردن در کارها بود . روزی کنار هم نشیته بودیم و من گفتم خوشا به حال هاجر مادر حضرت اسماعیل(ع) که چنین فرزندی داشت . پس از چند سال که میخواست به جبهه برود گفت : مادر مگر شما روزی این حرف را نزدی ؟
گفتم آن ها فرق می کنند آن ها امام و پیامبر بودند و دل آن ها و ایمان آن ها قوی است. شهید به من گفت هر کس کار خوب بکند همان امام است . هیچ فرقی ندارد .
برادر شهید می گوید : محمد برخوردهایش سالم و سازنده بود و همه به او عشق می ورزیدند . او از ما می خواست انقلاب و اهداف آن را حفظ کنیم و حجاب را سرلوحه زندگی خواهران می دانست .
۹۵/۰۵/۱۷
